مغازه جدیدی سر کوچه باز شده بود و داخلش فقط یکی دو تا میز و چند تا صندلی بود. داشتم از فضولی بابت اینکه آنجا چه کسب و کاری قرار است راه اندازی شود میمُردم. برای جلوگیری از مرگ ناشی از فضولی رفتم داخل و از دونفری که پشت میز بودند پرسیدم: ببخشید قراره اینجا چه کاری راه بیندازید؟
یک نفرشان گفت: قراره اینجا به کسانی که میخوان خودکشی کنند مشاوره بدیم. همین طوری هم کلی خودکشی ناموفق داریم. چرا باید زیادتر بشن. ما کمک میکنیم فرایند خودکشی موفق تسهیل بشه.
چه جالب. پس منم میخوام خودکشی کنم.
به خاطر مشکلات مالیه؟
نه. حتی یک مشکل مالی هم ندارم. به خاطر اینه که تنهام و هنوز کسی رو پیدا نکردم که ضریب هوشی بالا و هم سطح خودم
داشته باشه.
پس اگه از لحاظ مالی هیچ مشکلی ندارید پیشنهاد میکنم ۲۰۰ میلیون تومان واریز کنید تا شما را به پاریس ببریم و شما آنجا خودتان را از بالای برج ایفل پرت کنید پایین. اجازه ورود به داخل برج هم با ما. راستی میگید منبع درآمدتون چیه که مشکل مالی ندارید.
گفتم: هر ماه رأس ساعت ۲۴ یکی از این سی شب، یارانه سیصدهزار تومنی به حسابم میاد که دیشب آخرین موردش بود. اگه دلتون نمیسوزه ماه دیگه هم همین مقدار به حسابم میاد.
با تعجب پرسید: شما که گفتید مشکل مالی ندارید، ولی تنها منبع درآمدتون یارانه است. یارانه هم که کفاف هیچی رو نمیده.
گفتم: آخه من فقط نون خالی میخورم.
گفت: ببخشید پاریس پیشنهاد دادم. شما با ۲۵۰ هزار تومن میتونید از ما مرگ موش مخصوص بخرید و خودکشی کنید.
گفتم: گرون نیست. مرگ موش قیمتش پایینتر از این حرف هاست.
گفت: مرگ موشی که ما میفروشیم، یک مرگ موش کاملا متفاوته. داخلش مواد نگهدارنده یا سرطان زا نداره.
خندیدم و گفتم: کسی که بخواد خودکشی کنه چیزی برای از دست دادن نداره.
بهداشت و سلامت تا لحظه آخر عمر اهمیت داره.
ولی برای من از همون اول عمرم، اهمیت نداشت. در عنفوان کودکی هم وقتی منو میفرستادند سبزی بخرم، توی راه برگشت تربچه هاشو با گل و لایی که روشون بود، میخوردم.
تو که شروع خوبی نداشتی، سعی کن حداقل پایان خوب و بهداشتی داشته باشی.
اینو خوب اومدید.
پس کارتتو بکش. به خاطر اینکه بار اولته اومدی مغازه ما، ۱۸۰ هزار تومن بکش.
کارتم اون قدرها موجودی نداره.
خودت گفتی تازه یارانه ریختن؟
ریختند، ولی امروز بریز و بپاش کردم و ماست چکیده و پنیر هم خریدم، الان هم فقط پانزده هزار تومن توش داره! نمیشه الان مرگ موش رو بهم بدین ماه بعد که یارانه مو ریختند پولشو حساب کنم.
در همین حین همکار کناری اش که تا این لحظه سکوت کرده بود به او گفت: به جای اینکه مردم رو سرکار بذاری، برو یک سر بزن، ببین اگه تابلو مغازه املاکمون آماده شده، بیان نصبش کنن.